معنی فارسی insatiate
C1 /ɪnˈseɪ.ʃi.ɪt/به معنای نامی از برای تمایلاتی که هیچگاه ارضا نمیشوند.
Impossible to satisfy; unquenchable.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
That is not satiated; insatiable.
example
معنی(example):
خواهش سیرنشدنی او برای دانش او را به خواندن مداوم وادار میکند.
مثال:
Her insatiate desire for knowledge drives her to read constantly.
معنی(example):
او اشتهای سیرنشدنی برای ماجراجویی داشت.
مثال:
He had an insatiate appetite for adventure.
معنی فارسی کلمه insatiate
:
به معنای نامی از برای تمایلاتی که هیچگاه ارضا نمیشوند.