معنی فارسی insatiately
B1به صورت ناسپاسانه، به معنای نیاز مداوم به چیزی.
In a manner that cannot be satisfied; with unquenchable desire.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور ناسپاسانه برای قطعه گمشده پازل جستجو کرد.
مثال:
He searched insatiately for the missing puzzle piece.
معنی(example):
کودک بهطور ناسپاسانه بازی میکرد و برای سرگرمی بیشتر مشتاق بود.
مثال:
The child played insatiately, eager for more fun.
معنی فارسی کلمه insatiately
:
به صورت ناسپاسانه، به معنای نیاز مداوم به چیزی.