معنی فارسی inscenation
B1نمایش یا اجرای فعالیت در قالبی طراحی شده.
The act of representing or staging an event or situation.
- NOUN
example
معنی(example):
نماشی از برنامه، تماشاگران را درگیر نگه داشت.
مثال:
The inscenation of the event kept the audience engaged.
معنی(example):
از طریق نمایشی، شخصیتها برای تماشاگران زنده شدند.
مثال:
Through inscenation, the characters came to life for the audience.
معنی فارسی کلمه inscenation
:
نمایش یا اجرای فعالیت در قالبی طراحی شده.