معنی فارسی insaturable

C2

ناپذیرفتنی، در مورد چیزی که هرگز به اندازه کافی حس رضایت یا سیری نمی‌دهد.

Impossible to satisfy; always wanting more.

example
معنی(example):

اشتیاق بی‌پایان او به موفقیت او را وادار به کار تا دیروقت کرد.

مثال:

His insaturable appetite for success kept him working late.

معنی(example):

تقاضای بی‌پایان برای این محصول منجر به کمبودها شد.

مثال:

The insaturable demand for the product led to shortages.

معنی فارسی کلمه insaturable

: معنی insaturable به فارسی

ناپذیرفتنی، در مورد چیزی که هرگز به اندازه کافی حس رضایت یا سیری نمی‌دهد.