معنی فارسی inscrutably

C1

به گونه‌ای که دشوار است فهمید یا تشخیص داد، غیرقابل تجزیه و تحلیل.

In a manner that is impossible to understand or interpret.

example
معنی(example):

او به طرز غیرقابل فهمی لبخند زد و دانستن افکارش را دشوار کرد.

مثال:

She smiled inscrutably, making it hard to know her thoughts.

معنی(example):

هنرمند اشکال انتزاعی غیرقابل فهمی کشید که بینندگان را مجذوب خود کرد.

مثال:

The artist painted inscrutably abstract forms that intrigued viewers.

معنی فارسی کلمه inscrutably

: معنی inscrutably به فارسی

به گونه‌ای که دشوار است فهمید یا تشخیص داد، غیرقابل تجزیه و تحلیل.