معنی فارسی inseparately
B1به طور جداگانه، به معنی جدا از یکدیگر و نه به صورت همزمان.
In a manner that separates one item, group, or person from another.
- ADVERB
example
معنی(example):
اشیاء باید به طور جداگانه پردازش شوند تا از سردرگمی جلوگیری شود.
مثال:
The items must be processed inseparately to avoid confusion.
معنی(example):
شما باید به مسائل بهطور جداگانه رسیدگی کنید تا شفافیت ایجاد شود.
مثال:
You should deal with the issues inseparately for clarity.
معنی فارسی کلمه inseparately
:
به طور جداگانه، به معنی جدا از یکدیگر و نه به صورت همزمان.