معنی فارسی inshrine
B1مقدس کردن یا نگهداری در یک مکان مهم.
To consecrate or memorialize something in a place of reverence.
- VERB
example
معنی(example):
جامعه تصمیم گرفت تا یاد قهرمان را در مکان مقدسی قرار دهد.
مثال:
The community decided to inshrine the memory of the hero.
معنی(example):
آنها آثار باستانی را در یک موزه جدید قرار خواهند داد.
مثال:
They will inshrine the artifacts in a new museum.
معنی فارسی کلمه inshrine
:
مقدس کردن یا نگهداری در یک مکان مهم.