معنی فارسی insistive
B1اصراری، توصیف شخصی که بهراحتی از خواستههای خود عقبنشینی نمیکند.
Characterized by insistence; firmly asserting something.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
لحن اصراری صدای او مرا ناراحت کرد.
مثال:
The insistive tone of his voice made me uncomfortable.
معنی(example):
طبیعت اصراری او اغلب دیگران را ناامید میکند.
مثال:
Her insistive nature often frustrates others.
معنی فارسی کلمه insistive
:اصراری، توصیف شخصی که بهراحتی از خواستههای خود عقبنشینی نمیکند.