معنی فارسی insociability

B2

عدم اجتماعی بودن، عدم تمایل به برقراری ارتباط با دیگران.

The quality of being unsociable or not inclined to socialize.

example
معنی(example):

عدم اجتماعی بودن او دوست پیدا کردن را برایش دشوار کرد.

مثال:

His insociability made it hard for him to make friends.

معنی(example):

عدم اجتماعی بودن می‌تواند ناشی از مسائل شخصی مختلف باشد.

مثال:

Insociability can stem from various personal issues.

معنی فارسی کلمه insociability

:

عدم اجتماعی بودن، عدم تمایل به برقراری ارتباط با دیگران.