معنی فارسی insociably

B2

به‌طرز غیر اجتماعی یا ناپسندانه رفتار کردن.

In a manner that is not sociable.

example
معنی(example):

او در طول گردهمایی به‌طور غیر اجتماعی رفتار کرد.

مثال:

She behaved insociably during the gathering.

معنی(example):

او هر زمان که احساس ناراحتی می‌کند به‌طور غیر اجتماعی صحبت می‌کند.

مثال:

He tends to speak insociably whenever he's uncomfortable.

معنی فارسی کلمه insociably

:

به‌طرز غیر اجتماعی یا ناپسندانه رفتار کردن.