معنی فارسی insomnolent

B1

بی‌خواب، کسی که به خواب رفتن مشکل دارد.

Characterized by an inability to sleep.

example
معنی(example):

دانشجوی بی‌خواب در کلاس برای بیدار ماندن تلاش می‌کرد.

مثال:

The insomnolent student struggled to stay awake in class.

معنی(example):

وضعیت بی‌خوابی او تمرکز کردن را برایش دشوار کرده بود.

مثال:

His insomnolent state made it hard for him to focus.

معنی فارسی کلمه insomnolent

: معنی insomnolent به فارسی

بی‌خواب، کسی که به خواب رفتن مشکل دارد.