معنی فارسی inspinne

B1

درون‌سپینی، به معنی منسجم کردن و یکپارچه‌سازی ایده‌ها در یک حوزه خاص.

The process of integrating and organizing thoughts into a focused area.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند که ایده‌های خود را در پروژه درون‌سپاری کنند.

مثال:

They decided to inspinne their ideas into the project.

معنی(example):

درون‌سپاری می‌تواند به راه‌حل‌های منحصر به فرد منجر شود.

مثال:

Inspinne can lead to unique solutions.

معنی فارسی کلمه inspinne

: معنی inspinne به فارسی

درون‌سپینی، به معنی منسجم کردن و یکپارچه‌سازی ایده‌ها در یک حوزه خاص.