معنی فارسی instiller

B1

کسی که عملی را برای تزریق یا اعمال چیزی انجام می‌دهد.

A person or device that instills or applies substances.

example
معنی(example):

یک تزریق‌کننده معمولاً در حین فرایندهای پزشکی لازم است.

مثال:

An instiller is often needed during medical procedures.

معنی(example):

او به عنوان یک تزریق‌کننده اصول آموزشی در مدارس کار می‌کرد.

مثال:

He worked as an instiller of educational principles in schools.

معنی فارسی کلمه instiller

:

کسی که عملی را برای تزریق یا اعمال چیزی انجام می‌دهد.