معنی فارسی institutionalizes
B2عمل نهادینه کردن یا تبدیل یک رویه به نهاد رسمی.
To make something an established institution or practice.
- verb
verb
معنی(verb):
To establish as a normal practice
معنی(verb):
To commit a person to confinement in an institution
example
معنی(example):
این برنامه بهترین شیوه‌ها را در صنعت نهادینه می‌کند.
مثال:
The program institutionalizes best practices in the industry.
معنی(example):
زمانی که یک سیاست جدید پذیرفته می‌شود، تغییر را نهادینه می‌کند.
مثال:
When a new policy is accepted, it institutionalizes the change.
معنی فارسی کلمه institutionalizes
:
عمل نهادینه کردن یا تبدیل یک رویه به نهاد رسمی.
