معنی فارسی instrument board

B1

تخته‌ای که بر روی آن ابزارهای اندازه‌گیری و نشانگرها برای نظارت بر عملکرد یک وسیله نقلیه یا سیستم نصب شده است.

A panel that displays instruments and controls for monitoring and operating equipment.

example
معنی(example):

هواپیما قبل از پرواز تخته ابزار را بررسی کرد.

مثال:

The pilot checked the instrument board before takeoff.

معنی(example):

تخته ابزار همه اندازه‌گیری‌های حیاتی را نمایش می‌دهد.

مثال:

The instrument board displays all the vital measurements.

معنی فارسی کلمه instrument board

: معنی instrument board به فارسی

تخته‌ای که بر روی آن ابزارهای اندازه‌گیری و نشانگرها برای نظارت بر عملکرد یک وسیله نقلیه یا سیستم نصب شده است.