معنی فارسی insufficient

B1 /ɪnsəˈfɪʃənt/

کافی نبودن به معنای نبودن ظرفیت لازم برای برآورده کردن یک نیاز یا درخواست است.

Not adequate; lacking enough to meet a requirement.

adjective
معنی(adjective):

Not sufficient.

مثال:

Insufficient time is available to reflect on the problem

example
معنی(example):

توضیح او برای قانع کردن من کافی نبود.

مثال:

Her explanation was insufficient to convince me.

معنی(example):

شواهد برای محکومیت کافی دانسته نشد.

مثال:

The evidence was deemed insufficient for a conviction.

معنی فارسی کلمه insufficient

: معنی insufficient به فارسی

کافی نبودن به معنای نبودن ظرفیت لازم برای برآورده کردن یک نیاز یا درخواست است.