معنی فارسی insufficientness
B1کفایت نداشتن، به وضعیتی اشاره دارد که در آن منابع یا شرایط کافی برای انجام یک کار یا رسیدن به یک هدف وجود ندارد.
The state or quality of being insufficient; lack of adequacy.
- NOUN
example
معنی(example):
برای این پروژه کمبود منابع وجود داشت.
مثال:
There was an insufficientness of resources for the project.
معنی(example):
کمبود شواهد منجر به رد پرونده شد.
مثال:
The insufficientness of evidence led to the case being dismissed.
معنی فارسی کلمه insufficientness
:
کفایت نداشتن، به وضعیتی اشاره دارد که در آن منابع یا شرایط کافی برای انجام یک کار یا رسیدن به یک هدف وجود ندارد.