معنی فارسی insulary

B1

منظور از جزیره‌ای بودن، محدود به یک منطقه خاص یا عایق از نفوذ دیگران بودن است.

Pertaining to an isolated or narrow-minded viewpoint.

example
معنی(example):

دیدگاه‌های جزیره‌ای او فهم او از فرهنگ‌های دیگر را محدود کرد.

مثال:

His insulary views limited his understanding of other cultures.

معنی(example):

نگرش‌های جزیره‌ای می‌تواند پیشرفت در جامعه را مانع شود.

مثال:

Insulary attitudes can hinder progress in society.

معنی فارسی کلمه insulary

: معنی insulary به فارسی

منظور از جزیره‌ای بودن، محدود به یک منطقه خاص یا عایق از نفوذ دیگران بودن است.