معنی فارسی intagli

B1

نوعی کنده‌کاری یا حکاکی که تصویر درون ماده ایجاد می‌شود.

An engraving or carving made by cutting int0 a material, often producing a design that is recessed.

example
معنی(example):

هنرمند بر روی سطح شیشه نقوش زیبایی به صورت کنده‌کاری ایجاد کرد.

مثال:

The artist created beautiful intagli on the surface of the glass.

معنی(example):

ما به موزه‌ای رفتیم که کنده‌کاری‌های باستانی از دوره رومی را به نمایش گذاشته بود.

مثال:

We visited a museum showcasing ancient intagli from the Roman era.

معنی فارسی کلمه intagli

:

نوعی کنده‌کاری یا حکاکی که تصویر درون ماده ایجاد می‌شود.