معنی فارسی integrative medicine
B2به معنای «پزشکی یکپارچه» است و به رویکردی اشاره دارد که در آن شیوههای درمانی مختلف به طور همزمان و هماهنگ به کار میروند.
A medical approach that combines conventional and alternative treatments.
- noun
noun
معنی(noun):
The combination of mainstream medicine, based on scientific evidence, and alternative medicine.
example
معنی(example):
پزشکی یکپارچه روشهای سنتی و جایگزین را ترکیب میکند.
مثال:
Integrative medicine combines traditional and alternative therapies.
معنی(example):
بسیاری از مردم به دنبال پزشکی یکپارچه برای سلامت جامع هستند.
مثال:
Many people seek integrative medicine for holistic health.
معنی فارسی کلمه integrative medicine
:
به معنای «پزشکی یکپارچه» است و به رویکردی اشاره دارد که در آن شیوههای درمانی مختلف به طور همزمان و هماهنگ به کار میروند.