معنی فارسی intendedly

B2

به طور عمد و از پیش تعیین شده، نه به طور تصادفی.

In a manner that is deliberate or intended; done on purpose.

example
معنی(example):

او عمداً دیر به جلسه رسید تا از آن دوری کند.

مثال:

She intendedly arrived late to avoid the meeting.

معنی(example):

او عمداً نظرات را نادیده گرفت تا بر کارش تمرکز کند.

مثال:

He intendedly ignored the comments to focus on his work.

معنی فارسی کلمه intendedly

: معنی intendedly به فارسی

به طور عمد و از پیش تعیین شده، نه به طور تصادفی.