معنی فارسی intenerate

B2

نرم کردن یا تسهیل کردن چیزی، به ویژه برای مواد سخت.

To make soft or tender, especially by soaking or heating.

example
معنی(example):

گرما موم سخت را نرم می‌کند و استفاده از آن را ساده‌تر می‌سازد.

مثال:

The heat will intenerate the hard wax, making it easier to apply.

معنی(example):

این فرآیند می‌تواند گوشت سخت را نرم کند و آن را لطیف‌تر نماید.

مثال:

This process can intenerate tough meat, making it tender.

معنی فارسی کلمه intenerate

: معنی intenerate به فارسی

نرم کردن یا تسهیل کردن چیزی، به ویژه برای مواد سخت.