معنی فارسی inter-operate

B2

به‌طور متقابل کار کردن، به ویژه در مورد سیستم‌ها یا دستگاه‌ها.

To work together or communicate effectively across different systems or devices.

example
معنی(example):

این دو سیستم باید با یکدیگر کار کنند تا داده‌ها را به اشتراک بگذارند.

مثال:

The two systems need to inter-operate to share data.

معنی(example):

ما می‌خواهیم اطمینان حاصل کنیم که این دستگاه‌ها به‌خوبی با یکدیگر کار می‌کنند.

مثال:

We want to ensure that these devices can inter-operate smoothly.

معنی فارسی کلمه inter-operate

: معنی inter-operate به فارسی

به‌طور متقابل کار کردن، به ویژه در مورد سیستم‌ها یا دستگاه‌ها.