معنی فارسی inter-planted
B1محصولاتی که در کنار یکدیگر کشت میشوند تا به رشد بهتری دست یابند.
Crops that are cultivated alongside each other for improved growth and flavor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
باغ با سبزیجات و گیاهان دارویی همکشت شده است.
مثال:
The garden is inter-planted with vegetables and herbs.
معنی(example):
سبزیجات همکشت معمولاً طعم بهتری توسعه میدهند.
مثال:
Inter-planted vegetables often develop better flavors.
معنی فارسی کلمه inter-planted
:
محصولاتی که در کنار یکدیگر کشت میشوند تا به رشد بهتری دست یابند.