معنی فارسی interacinous
B2وابسته به یا پیدا کردن ارتباطات بین دو یا چند ساختار آکینی.
Pertaining to or situated between acini in glandular tissue.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافت بینابینی از ساختارهای غددی حمایت میکند.
مثال:
The interacinous tissue supports glandular structures.
معنی(example):
زیستشناسان روابط بینابینی را برای درک بهتر از سلامت مطالعه میکنند.
مثال:
Biologists study interacinous relationships for better health insights.
معنی فارسی کلمه interacinous
:
وابسته به یا پیدا کردن ارتباطات بین دو یا چند ساختار آکینی.