معنی فارسی interassociated
B2مرتبط شده، اشاره به این که چندین ایده یا مفهوم به یکدیگر مرتبط شدهاند.
Having been linked or connected with one another.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ایدههای او با نظریههای علمی مختلف مرتبط بودند.
مثال:
His ideas were interassociated with various academic theories.
معنی(example):
مطالعات مرتبط درک جامعی را فراهم کردند.
مثال:
The interassociated studies provided a comprehensive understanding.
معنی فارسی کلمه interassociated
:مرتبط شده، اشاره به این که چندین ایده یا مفهوم به یکدیگر مرتبط شدهاند.