معنی فارسی interblend
B1ترکیب دو یا چند عنصر به طوری که تاثیرات آنها با هم ادغام شود.
To mix two or more elements together in a way that they become combined.
- VERB
example
معنی(example):
رنگها وقتی مخلوط شوند به زیبایی با هم ترکیب میشوند.
مثال:
The colors will interblend beautifully when mixed.
معنی(example):
شما میتوانید طعمهای مختلف را برای ایجاد یک غذا منحصر به فرد ترکیب کنید.
مثال:
You can interblend different flavors to create a unique dish.
معنی فارسی کلمه interblend
:ترکیب دو یا چند عنصر به طوری که تاثیرات آنها با هم ادغام شود.