معنی فارسی intercellular
B2به فضای بین سلولها در یک موجود زنده اشاره دارد.
Relating to the space between cells within a tissue.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Located between, or connecting, cells
example
معنی(example):
فضای بینسلولی اجازه میدهد تا مواد مغذی عبور کنند.
مثال:
The intercellular space allows nutrients to pass.
معنی(example):
ارتباط بینسلولی برای سلامتی ضروری است.
مثال:
Intercellular communication is essential for health.
معنی فارسی کلمه intercellular
:
به فضای بین سلولها در یک موجود زنده اشاره دارد.
