معنی فارسی intercircling

B1

حرکت‌هایی که در آن افراد به صورت دایره‌ای و به صورت متقابل در حال چرخش هستند.

The act of moving in circles while interacting or engaging with one another.

example
معنی(example):

رقصندگان حرکات دایره‌ای متقابل را برای جلب توجه تماشاگران اجرا کردند.

مثال:

The dancers performed intercircling movements to engage the audience.

معنی(example):

الگوی دایره‌ای متقابل آنها تماشای شگفت‌انگیزی بود.

مثال:

Their intercircling pattern was mesmerizing to watch.

معنی فارسی کلمه intercircling

:

حرکت‌هایی که در آن افراد به صورت دایره‌ای و به صورت متقابل در حال چرخش هستند.