معنی فارسی intercoastal

B2

بین‌الساحلی، مرتبط با نواحی یا آب‌های بین سواحل.

Pertaining to the areas or waters between coastlines.

example
معنی(example):

آب‌های بین‌الساحلی برای زندگی دریایی حیاتی هستند.

مثال:

The intercoastal waters are vital for marine life.

معنی(example):

بسیاری از ایالت‌ها بزرگراه‌های بین‌الساحلی دارند که شهرهای ساحلی را متصل می‌کنند.

مثال:

Many states have intercoastal highways that connect coastal cities.

معنی فارسی کلمه intercoastal

:

بین‌الساحلی، مرتبط با نواحی یا آب‌های بین سواحل.