معنی فارسی intercombat
B1عملیات یا فرایندهای مربوط به نبرد و تعامل مستقیم بین دو یا چند گروه.
Operations or processes related to combat and direct interaction between two or more groups.
- NOUN
example
معنی(example):
استراتژیهای بین نبرد جدیدی برای بازی توسعه دادند.
مثال:
The intercombat strategies developed new tactics for the game.
معنی(example):
تمرین بین نبرد هماهنگی تیم را در سناریوهای رقابتی افزایش میدهد.
مثال:
Intercombat training enhances team coordination in competitive scenarios.
معنی فارسی کلمه intercombat
:عملیات یا فرایندهای مربوط به نبرد و تعامل مستقیم بین دو یا چند گروه.