معنی فارسی intercombination
B1ترکیب یا ادغام بین دو یا چند چیز، به ویژه در زمینههای علمی و زیستشناسی.
The act of combining two or more different elements to create something new.
- NOUN
example
معنی(example):
ترکیب بین گونههای مختلف میتواند منجر به نوآوریهای جدید شود.
مثال:
The intercombination of different species can lead to new innovations.
معنی(example):
ترکیب بین گونهها در توسعه گیاهان هیبرید ضروری است.
مثال:
Intercombination is essential in the development of hybrid plants.
معنی فارسی کلمه intercombination
:ترکیب یا ادغام بین دو یا چند چیز، به ویژه در زمینههای علمی و زیستشناسی.