معنی فارسی intercombined
B1ترکیب شده، به معنای ادغام یا تلفیق چندین عنصر یا ایده.
Having been combined or merged with others.
- VERB
example
معنی(example):
نظریهها برای تشکیل یک توضیح جامع ترکیب شده بودند.
مثال:
The theories were intercombined to form a comprehensive explanation.
معنی(example):
نتایج ترکیب شده برای محققان شگفتانگیز بود.
مثال:
The intercombined results were surprising to the researchers.
معنی فارسی کلمه intercombined
:ترکیب شده، به معنای ادغام یا تلفیق چندین عنصر یا ایده.