معنی فارسی intercompany
B2مربوط به یا بین شرکتهای مختلف، به ویژه در زمینههای اقتصادی یا تجاری.
Pertaining to or occurring between different companies, particularly in economic or business contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
توافقنامههای بینشرکتی به هماهنگی استراتژیها کمک میکند.
مثال:
Intercompany agreements help to align strategies.
معنی(example):
همکاری بینشرکتی منجر به راهحلهای نوآورانه شد.
مثال:
The intercompany collaboration led to innovative solutions.
معنی فارسی کلمه intercompany
:
مربوط به یا بین شرکتهای مختلف، به ویژه در زمینههای اقتصادی یا تجاری.