معنی فارسی intercrystallize

B2

فرآیند شکل‌گیری بلورهای مختلف در یکدیگر در شرایط خاص.

To crystallize together with another substance under specific conditions.

example
معنی(example):

زمانی که گرم می‌شوند، مواد می‌توانند بین بلوری شوند.

مثال:

When heated, the substances can intercrystallize.

معنی(example):

در شرایط مناسب، آنها ممکن است بین بلوری شوند و ترکیب جدیدی ایجاد کنند.

مثال:

In the right conditions, they may intercrystallize and create a new compound.

معنی فارسی کلمه intercrystallize

: معنی intercrystallize به فارسی

فرآیند شکل‌گیری بلورهای مختلف در یکدیگر در شرایط خاص.