معنی فارسی intercrystallization
B2شکلگیری بلورهای مختلف در کنار یکدیگر، به ویژه در زمینه مواد معدنی و شیمیایی.
The process where different crystallizing substances form together, often affecting material properties.
- NOUN
example
معنی(example):
شکلگیری بینبلوری زمانی اتفاق میافتد که بلورهای مختلف با هم تشکیل شوند.
مثال:
Intercrystallization occurs when different crystals form together.
معنی(example):
شکلگیری بینبلوری نمکها میتواند بر کیفیت ماده تأثیر بگذارد.
مثال:
The intercrystallization of salts can affect the quality of the material.
معنی فارسی کلمه intercrystallization
:
شکلگیری بلورهای مختلف در کنار یکدیگر، به ویژه در زمینه مواد معدنی و شیمیایی.