معنی فارسی interdigitally
B1به معنای قرار دادن انگشتان در کنار و یا در میان یکدیگر.
In a manner involving the fingers interlaced or intertwined.
- ADVERB
example
معنی(example):
او کتاب را به صورت انگشت به انگشت نگه داشت تا ثابت بماند.
مثال:
She held the book interdigitally to keep it steady.
معنی(example):
کودکان انگشتان خود را به صورت انگشت به انگشت قفل کردند.
مثال:
The children interdigitally interlocked their fingers.
معنی فارسی کلمه interdigitally
:
به معنای قرار دادن انگشتان در کنار و یا در میان یکدیگر.