معنی فارسی interfacer
B1واسط، چیزی که به عنوان لینک یا اتصال بین دو یا چند سیستم عمل میکند.
A component or a mechanism that connects different systems or components.
- NOUN
example
معنی(example):
یک واسط سیستمهای مختلف را به هم متصل میکند.
مثال:
An interfacer connects different systems together.
معنی(example):
نرمافزار به عنوان یک واسط برای اجزای سختافزاری عمل میکند.
مثال:
The software acts as an interfacer for the hardware components.
معنی فارسی کلمه interfacer
:
واسط، چیزی که به عنوان لینک یا اتصال بین دو یا چند سیستم عمل میکند.