معنی فارسی interfuse

B1

به هم مخلوط کردن یا ادغام کردن.

To blend or combine different elements.

verb
معنی(verb):

To fuse or blend together

example
معنی(example):

هنرمندان هدف دارند تا سبک‌های مختلف را به هم بزنند.

مثال:

Artists aim to interfuse different styles.

معنی(example):

آن‌ها سعی کردند سنت و مدرنیته را به هم بزنند.

مثال:

They tried to interfuse tradition and modernity.

معنی فارسی کلمه interfuse

: معنی interfuse به فارسی

به هم مخلوط کردن یا ادغام کردن.