معنی فارسی interfused
B2در هم آمیخته به معنای ترکیب یا ادغام دو یا چند چیز به طوری که به یکدیگر وابسته شوند.
To blend or merge two or more things together.
- verb
verb
معنی(verb):
To fuse or blend together
example
معنی(example):
رنگها در هم آمیختند تا یک نقاشی زیبا بسازند.
مثال:
The colors interfused to create a beautiful painting.
معنی(example):
زندگیهای آنها با هدف مشترکی در هم آمیخته بود.
مثال:
Their lives were interfused by a common goal.
معنی فارسی کلمه interfused
:
در هم آمیخته به معنای ترکیب یا ادغام دو یا چند چیز به طوری که به یکدیگر وابسته شوند.