معنی فارسی intergrew
B1رشد کردن به صورت مشترک با دیگران.
The past tense of intergrow; to have grown together.
- verb
verb
معنی(verb):
To grow together; intertwine.
example
معنی(example):
این دو گیاه در طول سالها به هم رشد کردند.
مثال:
The two plants intergrew over the years.
معنی(example):
آنها به هم رشد کردند و یک بوته بزرگ واحد را تشکیل دادند.
مثال:
They intergrew to form a single large bush.
معنی فارسی کلمه intergrew
:
رشد کردن به صورت مشترک با دیگران.