معنی فارسی interimist

B1

شخص یا نهادی که به طور موقت در یک موقعیت دستوری یا مدیریتی قرار می‌گیرد.

A temporary leader or government, especially during a transitional period.

example
معنی(example):

یک رهبر موقت برای هدایت سازمان تا انتخابات منصوب شد.

مثال:

An interimist leader was appointed to guide the organization until the elections.

معنی(example):

سیاست موقت به منظور موقتی بودن تا زمانی که یک راه حل بلندمدت پیدا شود طراحی شده بود.

مثال:

The interimist policy was intended to be temporary until a long-term solution was found.

معنی فارسی کلمه interimist

: معنی interimist به فارسی

شخص یا نهادی که به طور موقت در یک موقعیت دستوری یا مدیریتی قرار می‌گیرد.