معنی فارسی interjectional
B2مرتبط با کلمات یا عبارات بینابینی که به طور ناگهانی در گفتار یا نوشتار وارد میشوند.
Relating to interjections, which are sudden utterances in speech.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عبارات بینابینی در سخنرانی او تأکید بیشتری داد.
مثال:
The interjectional phrases in her speech added emphasis.
معنی(example):
اظهارات بینابینی او باعث زندهتر شدن این گفتوگو شد.
مثال:
His interjectional remarks made the conversation lively.
معنی فارسی کلمه interjectional
:
مرتبط با کلمات یا عبارات بینابینی که به طور ناگهانی در گفتار یا نوشتار وارد میشوند.