معنی فارسی interjectionalising

B1

فرایند به کار بردن عبارات بینابینی برای بهبود جذابیت گفتار یا نوشتار.

The process of integrating interjections to enhance the appeal of speech or writing.

example
معنی(example):

بینابینی کردن دیالوگ شما می‌تواند داستان را زنده کند.

مثال:

Interjectionalising your dialogue can liven up the story.

معنی(example):

با بینابینی کردن، طعم خاصی به نوشتارتان اضافه می‌کنید.

مثال:

By interjectionalising, you add flavor to your writing.

معنی فارسی کلمه interjectionalising

: معنی interjectionalising به فارسی

فرایند به کار بردن عبارات بینابینی برای بهبود جذابیت گفتار یا نوشتار.