معنی فارسی interlamellation

B2

تداخل یا برهم‌گذاریدگی لایه‌ها در مواد، که می‌تواند بر خواص فیزیکی آن تأثیر بگذارد.

The arrangement or layering of different materials to enhance structural properties.

example
معنی(example):

تداخل لایه‌ها در مواد به بهبود استحکام کمک می‌کند.

مثال:

The interlamellation of the materials helps improve strength.

معنی(example):

تداخل لایه‌ها در مواد کامپوزیتی بسیار مهم است.

مثال:

Interlamellation is crucial in composite materials.

معنی فارسی کلمه interlamellation

: معنی interlamellation به فارسی

تداخل یا برهم‌گذاریدگی لایه‌ها در مواد، که می‌تواند بر خواص فیزیکی آن تأثیر بگذارد.