معنی فارسی interlibeled

B1

به حالتی اشاره دارد که یک شخص به طور غیرقانونی و نادرست اتهاماتی به فردی دیگر زده است.

Describes the situation where someone has been accused of making false, defamatory statements.

example
معنی(example):

روزنامه‌نگار به تهمت‌زنی به سیاستمدار متهم شد.

مثال:

The journalist was accused of having interlibeled the politician.

معنی(example):

آنها ادعا کردند که بدون دلیل موجه به آنها تهمت زده شده است.

مثال:

They claimed that they were interlibeled without just cause.

معنی فارسی کلمه interlibeled

: معنی interlibeled به فارسی

به حالتی اشاره دارد که یک شخص به طور غیرقانونی و نادرست اتهاماتی به فردی دیگر زده است.