معنی فارسی interlie
B1به معنای قرار دادن یا لایهلایه کردن اجزا یا متریالها بر روی یکدیگر است.
To place or lay one thing over another in interlaced fashion.
- VERB
example
معنی(example):
به درازای هم قرار دادن به معنی قرار دادن یک لایه روی بخش دیگری است.
مثال:
To interlie means to place one layer over another part.
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت بافتهای مختلف را در کار خود به هم دراز کند.
مثال:
The artist chose to interlie different textures in her work.
معنی فارسی کلمه interlie
:
به معنای قرار دادن یا لایهلایه کردن اجزا یا متریالها بر روی یکدیگر است.