معنی فارسی interlinked
B1به هم پیوسته، به معنای داشتن ارتباط یا وابستگی متقابل بین دو یا چند چیز.
Having a connection or relationship with one another.
- verb
verb
معنی(verb):
To link together.
معنی(verb):
To link (two or more things) together.
example
معنی(example):
این دو سیستم به هم پیوستهاند تا به راحتی اطلاعات را به اشتراک بگذارند.
مثال:
The two systems are interlinked to share information easily.
معنی(example):
زنجیرهای به هم پیوسته نمایانگر یک اتصال قوی هستند.
مثال:
The interlinked chains represent a strong connection.
معنی فارسی کلمه interlinked
:
به هم پیوسته، به معنای داشتن ارتباط یا وابستگی متقابل بین دو یا چند چیز.