معنی فارسی interlocutress
C2زنی که در گفتوگو یا مکالمه شرکت میکند.
A female participant in a conversation.
- NOUN
example
معنی(example):
گفتوگوگر به عنوان یک نیروی کلیدی در میانجیگری بحث عمل کرد.
مثال:
The interlocutress played a key role in mediating the discussion.
معنی(example):
یک گفتوگوگر میتواند اطمینان حاصل کند که هر دو طرف شنیده میشوند.
مثال:
An interlocutress can help ensure both parties are heard.
معنی فارسی کلمه interlocutress
:
زنی که در گفتوگو یا مکالمه شرکت میکند.