معنی فارسی interlocutorily

B1

به طور مربوط به گفت‌وگو و مکالمه.

In a manner related to conversation or dialogue.

example
معنی(example):

او به صورت گفت‌وگویی صحبت کرد و همه را در مکالمه مشغول کرد.

مثال:

She spoke interlocutorily, engaging everyone in the conversation.

معنی(example):

او به صورت گفت‌وگویی سوالات پرسید تا مکالمه را پویا‌تر کند.

مثال:

He asked questions interlocutorily to make the dialogue more dynamic.

معنی فارسی کلمه interlocutorily

: معنی interlocutorily به فارسی

به طور مربوط به گفت‌وگو و مکالمه.